معنی کتیبه گودرز

حل جدول

کتیبه گودرز

از آثار تاریخی استان کرمانشاه


گودرز

پدر گیو


کتیبه

لوحه

لغت نامه دهخدا

کتیبه

کتیبه. [ک ِ / ک َ ب َ/ ب ِ] (از ع، اِ) ممال کتابه عربی. (فرهنگ فارسی معین). نوشته:
کتاب و کلک همه کاتبان نمونه شود
چو کلک او بنگارد کتیبه های کتاب.
معزی.
|| آنچه به خط جلی نسخ یا نستعلیق و یا به خط طغرا و یا به خط کوفی بر دوره ٔ دیوار مساجد و مقابر و اماکن متبرکه یا سر در دروازه ٔ امرا و بزرگان نویسندو یا نقش کنند. (از ناظم الاطباء). نوشته ای که حاشیه مانند دور سر در عمارت و بر بدنه ٔ دیوار مسجد و مقبره و بقعه و تخت و کرسی و در و نیز بر کرانه ٔ پارچه که سفره و بیرق و جامه (جامه ٔ خانه ٔ کعبه) و زین پوش و جلیل اسب و پوشش تکیه ها و غیره باشد نویسند. || قسمت زبرین دیواری که به آجر یا سنگ یا نقوش زینت شده باشد. (از یادداشت مؤلف). || آنچه از نقوش و خط که بر سنگها کرده باشند. آنچه بر سنگی یا کوهی حجاری شده باشد. (یادداشت مؤلف). سنگ نبشته. نوشته ای که بر سنگ بدنه ٔ کوه یا تخته سنگ نویسند. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به کتابه شود. برای مزید اطلاع و بعنوان شاهد کتیبه های مهم مربوط به ایران و نواحی مجاور را فهرست وار نقل میکنیم:
- کتیبه ٔ آسوربانی پال، از آسوربانی پال پادشاه آسور کتیبه ای بر جای مانده است. پس از دستگیری خوم بان کالداش آخرین پادشاه عیلام آسوریها عیلام را غارت کردند و اسرای زیاد و آنچه از ثروت یافتند به آسور بردند. این است متن کتیبه ٔ آسوربانی پال: خاک شهرشوشان، شهر ماداکتو و شهرهای دیگر را تماماً به آسور کشیدم و در مدت یکماه و یک روز کشور عیلام را بتمامی عرض آن جاروب کردم. من این مملکت را از عبور حشم وگوسفند و نیز از نغمات موسیقی بی نصیب ساختم و بدرندگان، مارها، جانوران کویر و غزالان اجازه دادم آن را فرو گیرند. (ایران باستان ج 1 ص 139 و 140).
- کتیبه ٔ بیستون، بیستون محلی است تقریباً در شش فرسنگی راه کرمانشاه به همدان. در این محل کوهی است تقریباً به بلندی 4 هزار پا که در پای آن چشمه های متعدد جاری است. از زمانهای قدیم کاروانها در این محل توقف می کرده اند و منطقه ای مورد توجه بوده از اینرو به امر داریوش بر تخته سنگی بزرگ کتیبه ای حجاری شده است. این حجاریها راجع به واقعه ٔ بردیای دروغی و نه نفری است که در بدو سلطنت داریوش یاغی شدند و هر یک خود را پادشاه مملکتی خواند. شکل حجاریهای مذکور چنین است: داریوش شاه ایستاده است، در بالا فروهر پرواز میکند و داریوش بتقدیس اهورمزد دست راست خود را بلند کرده و پای چپ را بر سینه ٔ کئومات مغ که بر پشت خوابیده و اسلحه بدست دارد گذارده است. پشت سر داریوش دونفر که باید از رجال درجه ٔ اول درباری بوده باشند، ایستاده اند در مقابل داریوش اشکال نه نفر که باعث شورشهای ایالات بودند حجاری شده است اینها همه دست بسته یکی پس از دیگری ایستاده اند و کتیبه ای هر یک را معرفی می کند. داریوش در اینجا دو کتیبه به زبان و خط پارسی قدیم و عیلامی بابلی نویسانده که یکی به کتیبه ٔ بزرگ موسوم است و دیگری به کتیبه ٔ کوچک. قسمت اول کتیبه ٔ کوچک که داریوش را معرفی می کند نسخه ٔ بابلی ندارد و قسمت آخر هم که راجع به سکاهاست فقط به زبان و خط پارسی و عیلامی است بنابراین باید گفت که ناتمام مانده است. (از تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1567 -1570) و رجوع به همین تاریخ ج 2 از صص 1567- 1577 و تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس ج 1 ص 230تا 233 شود.
کتیبه های تخت جمشید:
کتیبه های شاهان هخامنشی در تخت جمشید از اینقرار است:
از داریوش بزرگ:
1- در جرز درگاه (تچر) بالای صورت شاه کتیبه ای از داریوش بزرگ به زبان پارسی قدیم و عیلامی و آسوری نوشته اند: داریوش شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، پسر ویشتاسب هخامنشی این تچر را بنا کرد.
2- روی لباس شاه: داریوش، شاه بزرگ، پسر وشتاسپ هخامنشی.
3- درگیلوئی درگاه: این سنگ گیلوئی پنجره در خانه ٔ شاهی داریوش ساخته شده است.
4- در دیوار پیش بند صفه از طرف جنوب مشتمل بر سه بند در ستایش اورمزد و وصف سرزمین پارس.
5- در دیوار پیش بند صفه از طرف جنوب کتیبه ای مشتمل بر سه بند و آن فهرست ممالکی است که در تصرف داریوش شاه است. فهرست این ممالک در کتیبه ٔ نقش رستم هم آمده است. (از تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1595- 1597). در همه ٔ موارد فوق رجوع به همین صفحات از تاریخ ایران باستان شود.
از خشایارشا:
1- کتیبه ای در بالای دو گاو نر پردار به پارسی، عیلامی و آسوری در چهار بند مشتمل بر وصف اهورمزد و اینکه یک ردیف از ستونهای تخت جمشید را خشایارشا ساخته است.
2- کتیبه ای در دیواری، پهلوی حجاری ممتاز پلکان تالار ستون دار خشایارشا در سه بند مشتمل بر وصف اورمزد و معرفی پادشاه و چند جمله ٔ دعایی در حفظ سلطنتش.
3- کتیبه ای در جرز درگاه و پهلوی پلکان جنوبی تچره به پارسی و عیلامی و آسوری مشتمل بر سه بند و در وصف اهورمزد.
4- کتیبه ای در دولوحه و در دیواری که پهلوی پله های قصر خشایارشاست به پارسی قدیم، عیلامی و آسوری در سه بند و در وصف اهورمزد و چند جمله ٔ دعایی.
5- کتیبه ای بالای صورت حجاری شده ٔ شاه در جرز درگاه از طرف شمال و مشرق به پارسی قدیم و عیلامی و آسوری مضمون: خشایارشاه، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر وشتاسپ شاه هخامنشی.
6- کتیبه ای که توسط پرفسور ارنست هرتسفلد در 1310 هَ. ش. / 1931 م.کشف شده است این کتیبه مشتمل بر پنج بند در وصف اهورمزد و ذکر سلطنت خشایارشا و اجداد وی و اینکه داریوش از میان فرزندانش وی را به شاهی برگزید. (از تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1597- 1599). رجوع به صفحات مذکور از تاریخ ایران باستان و رجوع به تاریخ ایران تألیف سر پرسی سایکس ص 238 و 239 شود. و در همه ٔ موارد فوق رجوع به آثارالعجم فرصت شیرازی ص 161 و 162 وصص 237- 239 شود.
از اردشیر سوم:
1- کتیبه ای در سه لوحه در شمال قصر اردشیر.
2- کتیبه ای در پهلوی پله های غربی تچر داریوش در چهار بند در وصف اهورمزد و ذکر دودمان اردشیر سوم و اینکه پلکان سنگی را وی ساخته است. (از تاریخ ایران باستان ص 1600). رجوع به همین صفحه از تاریخ ایران باستان شود.
3- کتیبه های اردشیر دوم:
1 -کتیبه ای است به این مضمون، منم اردشیر، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، شاه این زمین، پسر داریوش هخامنشی. اردشیرشاه گوید بفضل اهورمزد این قصر پردیس زندگانی را من ساختم. اهورمزد و مِثْرَ مرا از هر بدی بپایند و آنچه را که کرده ام نگاه دارند.
2- کتیبه ای است بر حمال ستون اَپَدانه َ و نیز بر میزی به پارسی و عیلامی و آسوری به این مضمون:
اردشیر شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، شاه این زمین، پسر داریوش شاه گوید: داریوش پسر اردشیر شاه (بود) اردشیر پسر خشایارشا شاه، خشیارشا پسر داریوش شاه، داریوش پسر و شتاسپ هخامنشی، این اپدانه (تالار) را جد من داریوش بنا کرد. بعد در زمان جد من اردشیر این بسوخت، بفضل اهورمزد و اناهیتا و مِثْرَ من این اپدانه را ساختم. اهورمزد، اناهیتا و مثر مرا نگاه دارند.
3- کتیبه ای در پایه ٔ ستونی که در لوور است: منم اردشیر، شاه بزرگ، شاه شاهان، پسر داریوش شاه.
4- در سنگ پاره ای که در لوور است... هخامنشی. اردشیر، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، شاه این زمین گوید:این بنا و این... سنگ گیلویه پنجره... (قسمتهای دیگر خوانا نیست).
5- از اردشیر سوم:
از اردشیر سوم دو کتیبه بدست آمده است یکی چنانکه گذشت کتیبه ٔ تخت جمشید است و دیگری کتیبه ای است که در شوش کشف شده است. این کتیبه روی سنگ آهکی بزبان و خط بابلی کنده شده و ناقص است و مفاد آن ذکر دودمان اردشیر سوم تا ارشام هخامنشی است و اینکه قسمتی از قصر را وی ساخته است. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1611 و 1612).
1- کتیبه ای در پایه ٔ ستونی به سه زبان مضمون: به فضل اهورمزد داریوش شاه پدر من این جایگاه را ساخت.
2- کتیبه ای در پایه ٔ ستونی به دو زبان پارسی و بابلی به این مضمون: من خشیارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان... شاه این زمین، پسر داریوش هخامنشی.
3 -کتیبه ای در قاعده ٔ ستونی به پارسی و بابلی: منم خشایارشاه، شاه بزرگ، شاه شاهان الخ. خشایارشاه گوید: داریوش شاه پدر من این قصر را ساخت، به فضل اهورمزد من نیز در آنجا ساختم.
4- کتیبه ای بر میزی از مرمر به بابلی: منم خشایار شاه الخ. آنچه در این مملکت و در ممالک دیگر است کلا به فضل اهورمزد بوسیله ٔ من انجام یافته. اهورمزد با دست خود مرا و آنچه را که کرده ام بپاید. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1610).
3- از اردشیر دوم.
- کتیبه ٔ سوئز، این کتیبه را داریوش به یادبود کانالی که برای اتصال رود نیل به دریای احمر ساخته بود نویسانده است. این سنگ یک پارچه در شلوف الترابه در 133 کیلومتری کانال سوئز کشف شده است. کتیبه به زبان پارسی قدیم، عیلامی و آسوری و در طرف دیگر سنگ به زبان مصری است. و چون داریوش از نظر مصریها فرعون مصر بود تمام القاب و عناوین فراعنه را در این کتیبه که به زبان مصری است به او داده اند. میان متن کتیبه مصری با سایر متن ها تفاوتهایی دیده می شود. کتیبه ای که به خط میخی است به طرز دیگر انشاء شده و محتوی بندهای زیر است: بند اول در وصف اهورمزد. بند دوم در معرفی داریوش شاه و بند سوم راجع به فرمان داریوش به کندن کانال از نیل تا دریا و کنده شدن کانال و روانه شدن کشتی ها در آن. (از تاریخ ایران باستان ج 1 صص 568- 571 و ج 2 ص 1614 و 1615). رجوع به تاریخ ایران باستان شود.
کتیبه های شوش:
1- کتیبه ٔ داریوش اول، هیأت علمی فرانسوی در شوش کتیبه هایی یافته است از آنجمله کتیبه ای از داریوش اول است که میتوان گفت بعد از کتیبه ٔ بیستون و نقش رستم از هر کتیبه ٔ شاه مزبور و شاهان دیگر هخامنشی مفصل تر و از نظر تاریخی و نیز صرف و نحو و فقه اللغه زبان پارسی قدیم مهم می باشد. این کتیبه بر لوحه یی از گل رس خوب و مرمر به سه زبان پارسی - عیلامی - آسوری نوشته شده است. این لوحه ها چون در زیر خاک خرد شده بود بتدریج قطعات آن را از 1898 تا 1928 م. بیرون آوردند و بالاخره در سال اخیر مضمون کتیبه ها طبع و منتشر شد. متن نسخه ٔ بابلی 43 سطر، عیلامی 50 سطر و پارسی قدیم 58 سطر است. کتیبه مشتمل بر 7 بند است و با وصف اهورمزد شروع می شود سپس توضیحی درباره ٔ ساختن قصر شوش و مصالحی که در آن بکار رفته و سرزمین ها و ملتهایی که به ساختن آن کمک کرده اند می دهد و ذکری از صنعتگرانی که در آن کار کرده اند می رود. (از تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1603- 1605). و رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1603- 1608 و رجوع به تاریخ ایران از آغاز تا اسلام ص 158 و 159 شود.
2- کتیبه های مختصر دیگر بر آجر و سنگ و کاشی و مجسمه ها و لوحه هایی از مرمر و خاک رس بدست آمده است که مضمونش در ستایش اهورمزد و پادشاهی داریوش اول و ذکر دودمان وی و سرزمینهایی است که وی در تصرف داشته است. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 صص 1608- 1610 شود.
- کتیبه ٔ کرمان، این کتیبه از داریوش اول است و در پهلوهای هرم کوچکی از سنگ به پارسی قدیم، عیلامی و آسوری نوشته شده به این مضمون: منم داریوش، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه ممالک، شاه این زمین پسر ویشتاسب هخامنشی. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1612).
کتیبه های نقش رستم:
1- کتیبه ٔ داریوش اول. نقش رستم محلی است در سه ربع فرسنگی تخت جمشید در اینجا چهار قبر از شاهان هخامنشی باقی مانده است. قبر داریوش اول کتیبه ای دارد به سه زبان پارسی قدیم، عیلامی و آسوری (بابلی) در شش بند و در وصف اهورمزد و ذکر دودمان داریوش و یاد کردن نامهای 29 مملکت که در تصرف اوست و خراج گذار وی هستند.
2- کتیبه ای در دو بند که قسمتهایی از آن حک شده وناخواناست.
3- سه کتیبه ٔ کوچک در چند کلمه برای معرفی نیزه دار و کماندار داریوش شاه. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1451 و 1452 و 1602). رجوع به تاریخ ایران باستان و رجوع به تاریخ ایران از آغاز تا اسلام صص 144- 146 شود.
- کتیبه ٔ وان، در ارگ شهروان بر تخته سنگی عمود بر زمین کتیبه ای از خشیارشا به سه زبان پارسی قدیم، عیلامی و آسوری نوشته شده است. این کتبیه سه بند دارد: بند اول دروصف اهورمزد و بند دوم در معرفی خشیارشاه است. در بند سوم خشایارشا گوید: که داریوش که پدر من بود به فضل اهورمزد کارهای زیادی کرد که زیبا بود و فرمود این سنگ را صاف کنند ولی چیزی بر آن ننویساند پس از آن من این کتیبه را نویساندم اهورمزد با خدایان مرا و سلطنتم و آنچه را که کرده ام نگاه دارد. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1614) رجوع به تاریخ مذکور شود.
کتیبه های همدان:
1- کتیبه ای است از داریوش در کوه الوندنزدیک دیهی موسوم به عباس آباد جنوب همدان که به سه زبان پارسی، عیلامی و آسوری نوشته شده است. این کتیبه 2 بند دارد که بند اول در وصف اهورمزد و بند دوم ذکر سلطنت داریوش و اینکه شاه سرزمینی بزرگ و پهناورست. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1612). رجوع به تاریخ ایران باستان و رجوع به آثارالعجم فرصت شیرازی ص 402 و 403 شود.
2- کتیبه ای است از خشایارشا در همان کوه به سه زبان پارسی قدیم، عیلامی و آسوری مشتمل بر 2 بند. بند اول در وصف اهورمزد و بند دوم ذکر پادشاهی خشایارشا. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1612). رجوع به تاریخ مذکور شود.
3- کتیبه ای از اردشیر دوم بر پایه ٔ ستونی به سه زبان پارسی قدیم، عیلامی و آسوری. این کتیبه اکنون در موزه ٔ بریتانیاست. مضمون کتیبه ذکر اجداد اردشیر دوم و تالاری است که وی ساخته است. (از تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1612 و 1613). رجوع به تاریخ ایران باستان شود.
کتیبه هایی که به زبان و خط غیر پارسی نوشته شده:
1- بیانیه ٔ کورش بزرگ که بر بابل به زبان و خط بابلی انتشار یافته بود این کتیبه که در استوانه ای از گل رس نوشته شده دارای 45 سطر است و قسمت اعظم آن محو گشته است استوانه ٔ مذکور در موزه ٔ بریتانیاست. بیانیه با معرفی کورش شروع می شود و سپس می گوید که:کورش و خاندانش مورد محبت بل و نبو و مردوک خدایان بابل هستند و می گوید که اوضاع داخلی بابل و امکنه ٔ مقدس آن قلب مرا تکان داده است و اهالی بابل به اجرای مرام خود موفق شده و از قید اشخاص بیدین رستند من مانع خرابی خانه های آنها شدم و نگذاشتم اهالی از هستی ساقط شوند از اینرو مردوک بزرگ از کارهای من شادمان شد. (از تاریخ ایران باستان ج 1 صص 386- 388 و ج 2ص 1618 و 1619). رجوع به تاریخ ایران باستان شود.
2- کتیبه ٔ داریوش اول در نزدیکی کانال سوئز. رجوع به کتیبه ٔ سوئزشود.
3- کتیبه ای از اردشیر اول در تخت جمشید به زبان بابلی یافته اند که 13 سطر دارد و فقط قسمت چپ آن باقی مانده و بقیه محو شده است.
4- کتیبه ای در تخت جمشید از اردشیر دوم به زبان و خط بابلی یافته اند که فقط چند کلمه ازآن باقی مانده است. (تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1618و 1619).


گودرز

گودرز. [دَ] (اِخ) نام دو پهلوان دیگر است از ایران: یکی پسر قارن بن کاوه ٔ آهنگر که حکومت صفاهان کرد و دیگری پسر کشواد که پدر گیو باشد. (برهان). و نیز نام دو پهلون بوده از ایران، یکی نام پسر قارن بن کاوه ٔ آهنگر که حکومت اسپاهان داشت، دویم پسر کشواد که پدر گیو است. (فرهنگ جهانگیری، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه). و نام دوتن از پهلوانان ایران که نوشته نیز خطاست، گودرزبن کشوادبن قارن بن کاوه پدر گیو سپهسالار ایران بود و پسران بسیار داشته، حالات او در تواریخ خاصه شاهنامه مسطور و منظوم است. فردوسی در مدح و صفت گودرز گفته:
خجسته سپهدار بسیارهوش
همش رای و دانش همش جنگ و جوش
خداوند کوپال و تیغ بنفش
فرازنده ٔ کاویانی درفش.
(از انجمن آرا).
بنابه روایت فردوسی در عهد کیان پس از خاندان سام نیرم خاندان گودرز کشوادگان اهمیت بسیار دارد.
مؤسس این خاندان پهلوانی «کشواد زرین کلاه »از پهلوانان عهد فریدون بود و پسر او گودرز پهلوان بزرگ و مدبر عهد کاوس و کیخسرو است که هفتادوهشت پسرو نبیره داشت و عَلَم کاویان در دست خاندان او بود.پهلوان ترین افراد خاندان او گیو که پس از رستم هماورد نداشت. «بانوگشسپ سوار» دختر رستم را به زنی گرفت و از او بیژن پدید آمده بود... گودرز و گیو و بیژن از پادشاهان و بزرگان اشکانی بوده اند که به تدریج در روایات ملی ایران راه یافته و در شمار پهلوانان درآمده اند. نام گودرز و پسرش گیو بر گوترزس و پدرش گئو (در مآخذ رومی) که هر دو از اشکانیانند قابل تطبیق است... اما گودرز گیو که مورخان رومی او را «گوترزس گئوپوتروس » نامیده اند یکی از رجال بزرگ و نام آور عهد اشکانی معاصر آرتابانس (اردوان) سوم هژدهمین پادشاه اشکانی پسر ارد دوم و از بزرگترین طرفداران و متنفذین عهد اوست که بر ناحیه ٔ هیرکانیا (گرگان) دست داشت و در تمام مدت حیات اردوان سوم از او اطاعت میکرد. چنانکه از سکه های گوترزس (گودرز) برمی آید این پادشاه خود را شاهنشاه آریانا و قهرمان اردوان معرفی میکرد و همین لقب خود معرف درجه ٔ شجاعت گودرز و اهمیت او در پادشاهی اردوان سوم است... چنانکه گفته ام گودرز اشکانی و خاندان او در روایات ملی ما نفوذ بسیار یافته اند و اثر تمام اعمال و روابط ایشان با امرای دیگر اشکانی مانند واردانس و ولگش اول در شاهنامه ٔ استاد طوس به نحو عجبیی آشکار است.
داستان این خاندان ظاهراً در شمال ایران خاصه هیرکانیا شهرت بسیار داشت و مدتها پیش از عهد فردوسی در داستانهای ملی ما راه جست. این داستانها کاملاً صورت پهلوانی داشت و به نوعی بود که کاملاً در روایات حماسی میتوانست راه جوید و شخص گودرز نیز بر اثر شجاعت و جنگاوری خود لیاقت راه جستن بدین روایات حماسی را داشت، چه این مرد به نابروایت تاسیتوس پادشاهی شجاع بود. تاسیتوس شرحی درباب حمله ٔ شجاعانه ٔ گودرز به آل قارن ذکر کرده است. گودرز به جنگاوری خود مباهات میکرد، چنانکه در سکه هایی که از او مانده نه تنها خود را شاه شاهان آریان نامیده بلکه به عنوان قهرمان خاندان آرتابان (اردوان) نیز یاد کرده است. گودرز یکی از پادشاهان معدود اشکانی است که برای اثبات وفاداری او به آیین ملی اسناد تاریخی در دست است. تاسیتوس گفته است که گودرز در پرستش هرکولس مبالغه میکرد و یقیناً مراد از این هرکولس ورثرغنه فرشته ٔ اوستایی است که نویسنده ٔ رومی بنابر عادت نویسندگان رومی و یونانی نام او را با رب النوع معادل وی در اساطیر مذهبی خویش تطبیق کرده است. گویا یکی از جهات نفوذ گودرز و خاندان او در روایات ملی و کتب مذهبی عهدساسانی همین امر باشد زیرا در این صورت موبدان و روحانیون زرتشتی حرمت و اهمیت بسیاری برای او قائل بودند. هر دو اشارت تاسیتوس که فوقاً نقل شده دلیل بر پهلوانی و دلاوری گودرز و به همین دلیل است که گودرز در عین پیری از پهلوانان بزرگ در شاهنامه شمرده شده وفرزندان او نیز همه صاحب سجایای پهلوانان و جنگجویان بزرگ هستند. حدیث جنگهای تاریخی گودرز و خاندان اونیز به صورتهای نوی در شاهنامه دیده میشود. بنابر آنچه در تاریخ گودرز و خاندان او دیده ایم برای این خاندان دو دوره وجود دارد، یکی دوره ٔ ترقی و پیشرفت و دیگر دوره ٔ انحطاط و زوال. در دوره ٔ اول گودرز و گودرزیان به پیشرفتهایی نایل آمده آل قارن را شکست دادندو واردانس را از میان بردند (اما نه مستقیماً) و تخاریان را به جای خود نشاندند و در زدوخورد با ولگش اول نیز تا درجه ای پیروز شدند و او را به صلح با خود راضی کردند اما در دوره ٔ دوم بر اثر مهاجرت طوایف کوشان و زدوخورد با طوایف شمال و شمال شرق قدرت خاندان گودرز رو به زوال نهاد و آخر کار از میان رفت. این هر دو دوره و جنگها و اعمال گودرزیان به درستی در شاهنامه دیده میشود منتهی تا درجه ای با داستان طوس آمیخته است.
در نخستین جنگی که ایرانیان به سرداری طوس با تورانیان کرده اند، هنگام عبور سپاه ایران از کلات، فرود برادر کیخسرو به تفصیلی که خواهیم دید کشته شد.این شاهزاده ٔ جوان و دلیر علی التحقیق همان واردانس (تلفظ رومی) اشکانی است که ناگهان به قتل رسید، در شاهنامه مسبب واقعی قتل این شاهزاده طوس دانسته شد ولی قتل فرود مستقیماً به دست بیژن و رهام دو تن از افراد آل گودرز صورت گرفته است. بنابر روایات تاریخی واردانس را ناگهان به قتل آورده اند و گودرز به ظاهر دراین کار دخالتی نداشت و تنها گناه وی این بود که ازمنسوبان خویش در مخالفت با واردانس ممانعتی ننمود. در شاهنامه نیز گودرز مستقیماً در جنگ با فرود دخالتی نکرده است و دو تن از خاندان او بی اطلاع وی مرتکب این قتل شده اند... تا اینجا درباب پیروزیهای خاندان گودرز سخن گفته ام اما چنانکه میدانیم در شاهنامه (داستان فرود) پس از کشتن پلاشان و رویاروی شدن سپاه ایران و توران به خاندان گودرز لطمه و آسیب بزرگی رسید و بیست وپنج کس از ایشان از میان رفتند و از آن جمله است بهرام پسر گودرز که داستان او در شاهنامه از قطعات بسیار زیبا و دل انگیز است. در جنگهای دیگر یعنی جنگ هماون و داستان جنگ گودرز با پیران نیز بسیاری ازفرزندان گودرز از میان رفتند و گودرز به کین هفتاد پسر پیران را کشت. در جنگهای اخیر گاه آثار ضعف و انحطاط گودرز به صورت گریختن گودرز با ایرانیان و پناه بردن به کوهها آشکار میشود و آخر کار بزرگترین مرد خاندان گودرز در شاهنامه یعنی گیو همراه کیخسرو ناپدید شد و بدین طریق با پایان یافتن داستان کیخسرو داستان خاندان گودرز نیز پایان می یابد. در شاهنامه یک دسته از دشمنان ایران و از یاران و معاضدان تورانیان کشانیانند که کاموس و اشکبوس کشانی میان آنان از همه معروف ترند و چنانکه میدانیم در جنگ کاموس گیو و در جنگ با اشکبوس رهام که هر دو پسر گودرز بودند از کشانیان ستوه شدند و تنها با دخالت رستم غائله از میان رفت. این کشانیان که خاندان گودرز از عهده ٔ ایشان برنیامدند همان قوم کوشانند که بنابر روایات تاریخی باحملات خود مایه ٔ ضعف خاندان گودرز شده اند.
در اوستا بزرگترین کار طوس از میان بردن خاندان واسک (ویسه) است اما این افتخار در شاهنامه نصیب گودرز و پسرش گیو شده است. این انتقال که مخالف نص صریح اوستا است نشان میدهد که قوم پارت و اهالی مشرق ایران به گودرزیان علاقه ٔ بسیار داشتند و ازاین روی یکی از اعمال بزرگ پهلوانی را بدانان نسبت دادند.علاوه بر این تصور میرود که یکی از علل انتساب کار بزرگ طوس به گودرز خلطی است که میان اسم اوستایی واسک و نام پارتی وسه سس (تلفظرومی) شده است. وسه سس که نام او قابل اشتباه با نام ویسه است از سرداران ولگش اول بود و علی الظاهر میان او و گودرز خلافی وجود داشته است. چنانکه از مآخذ تاریخی برمی آید گودرز پسر گیو است اما در شاهنامه گیو پهلوان پسر گودرز دانسته شده و عین این حالت در متون پهلوی نیز وجود دارد و معلوم نیست معکوس کردن قضیه از کجا نشأت کرده است. (از حماسه سرایی در ایران تألیف صفا چ 2 صص 575- 581). رجوع به مدخل قبل شود:
چو گودرز و چون طوس و گیو دلیر
چو گستهم و شیدوش و بهرام شیر.
فردوسی.
چو گودرز و کشواد بر میسره
شده کوه آهن همه یکسره.
فردوسی.

گودرز. [دَ] (اِخ) نام دو پادشاه است از ملوک اشکانی: اول نام پسر شاپور که ولیعهد پدر خویش بود و در زمان او معابد و مساجد بسیار خراب شد و ظلم و جور به غایت رسید و او پنجاه وهفت سال پادشاهی کرد و عیسی علیه السلام در زمان او به وجود آمد، و دوم پسر ایران شاه که بعد از پدر پادشاه شد و سی سال پادشاهی کرد. (برهان) (از جهانگیری).نام دو پادشاه است از اشکانیان، یکی گودرزبن بلاش، دیگر گودرزبن نرسی، و آنچه صاحب جهانگیری در این باب نوشته اشتباه است، آنکه مساجد و معابد و بیت المقدس را خراب کرده رهام پسر گودرز بوده. (انجمن آرا). پس ازکشته شدن بَردان گودرز را به شاهی انتخاب کردند و او بر تخت نشست. گودرز میتوانست بی منازع سلطنت کند ولی از جهت خشونت و قساوتش مورد بغض و کینه ٔ پارتیها گردید. در این حال جنگهایی شروع کرد که در آن بهره مندنبود و این معنی هم مردم را از او ناراضی داشت (تاسی توس، سالنامه ها، کتاب 11 بند 10)، در نتیجه، ناراضی ها در 49 م. سفرایی نزد کلودیوس قیصر روم فرستادند تا مهرداد پسر وُنُن و نوه ٔ فرهاد چهارم را به ایران بیاورند. سفرا مأمور بودند بگویند که پارتیها از مفاد عهدی که بین پارت و روم بسته شده بی اطلاع نیستند ونمی خواهند آن عهد نقض شود، بر ضد خاندان اشکانی هم نیستند، فقط مایلند که به جای یک نفر اشکانی، اشکانی دیگر بنشیند، زیرا سلطنت گودرز برای نجبا و مردم پارت از جهت ظلم و تعدیات او قابل تحمل نیست. کلودیوس اجازه داد پارتیها مهرداد را به شاهی برگزینند، مهرداد به ایران روانه شد، در بین اربیل و بغداد لشکریان او با گودرز تلاقی کردند و سرانجام مهرداد اسیر شد و او را در زنجیر نزد گودرز آوردند. شاه با مهرداد ملایم تر از آنچه انتظار میرفت رفتار کرد و به جای آنکه او را بکشد او را خارجی و رومی خواند نه اشکانی و برای اینکه او هیچگاه نتواند بر تخت نشیند، امر کرد گوشهای او را بریدند، زیرا در ایران قدیم کسی که ناقص بود نمی توانست بر تخت نشیند. پس از این فتح طولی نکشید که گودرز درگذشت. تاسی توس گوید که از مرض فوت کرد (سالنامه ها، کتاب 12 بند 14)، ولی یوسف فلاویوس عقیده داشت که بر اثر توطئه ای به قتل رسید. (تاریخ یهود، کتاب 20 فصل 3 بند4). درباب این شاه باید گفت که او فتح خود را نسبت به مهرداد جاویدان کرده ولی نه مانند وُنن که به طرز رومی مدالهایی سکه زد بلکه مانند داریوش بزرگ با حجاریها و کتیبه ای در کوه بیستون. تفاوتی که دیده میشده در زبان کتیبه ای است که به جای پارسی قدیم یونانی است. سلطنت گودرز از 42 م. شروع شد ولی از جهت سختی و تعدی و قساوتش او را از سلطنت خلعکردند و در مدت چهار سال (از 42 تا 46 م.) سلطنت کرد. پس از آن از 46 م. باز گودرز به تخت نشست و در 51م. درگذشت. (از ایران باستان پیرنیا ج 3 صص 2418- 2423). در سلسله ٔ اشکانی جز این گودرز، گودرز دیگری سراغ نداریم. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین):
دگر بودگودرز از اشکانیان
چو بیژن که بود از نژاد کیان.
فردوسی.

گودرز. [دَ] (اِ) مرغی است که بیشتر بر کنارهای آب نشیند. (برهان). مرغی باشد که بر آب بنشیند. (صحاح الفرس). || چیزی را نیز گویند که خرق و التیام نپذیرد، یعنی از هم جدا نشود و به هم نیاید، و این معنی در فلکیات جاری است، لاغیر. (برهان). ظاهراً از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین).

گودرز. [گُو دَ] (اِخ) دهی است از دهستان کل تپه ٔ فیض اﷲبگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 30000 گزی شمال خاوری سقز و کنار رودخانه ٔ جغتو. کوهستانی و سردسیر و دارای 80 تن سکنه است.آب آن از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و لبنیات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

فرهنگ معین

کتیبه

دسته ای از لشگر، سنگ نبشته، جمع کتایب. [خوانش: (کَ بِ) [ع. کتیبه] (اِ.)]

فرهنگ عمید

کتیبه

نوشته،
نوشته‌ای که بر بالای در یا دیوار عمارت روی سنگ یا کاشی نقش شده باشد،
[جمع: کتائب] دسته‌ای از لشکر، سواره یا پیاده،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

کتیبه

نبشته

نام های ایرانی

گودرز

پسرانه، از پهلوانان عهد کاوس وکیخسرو و یکی از پادشاهان معروف اشکانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر گشواد، از پهلوانان نامدار شاهنامه و همزمان با رستم پهلوان شاهنامه

مترادف و متضاد زبان فارسی

کتیبه

سنگ‌نبشته، طابور، نبشته، نوشته، اسبان، جند، سپاه، لشکر

فارسی به عربی

کتیبه

افریز، نقش

فرهنگ فارسی هوشیار

کتیبه

نوشته ای که بر بالای دیوار یا کاشی نقش شده باشد

معادل ابجد

کتیبه گودرز

674

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری